تاحالا شده با خودتون بگید خب به من چه که امروز روز فلانچیزه؟ حتماً شده. راستش رو بخواید این مناسبتها واسهی تبریک گفتن و اعلام کردن نیستن. مثلاً امروز که روز داستانهای کارآگاهیه، باید دربارهی داستانهای کارآگاهی حرف بزنیم دیگه. وگرنه تبریک گفتن نداره. آی جوان ایرانی! روز داستانهای کارآگاهیت مبارک! ایشالا سال دیگه توی اتاق بازجویی ببینمت! فلانی روز تو هم مبارک باشه! خدا بخواد یه روزی بالای جنازه میایستی و مدرک جمع میکنی! اینطوری نیست بزرگواران. اینکه امروز همچین مناسبتی داره، فرصت خوبیه در حد ده دقیقه وقت بذاریم و درباره این ژانر یه چیزی بخونیم. یا یه کتاب کارآگاهی شروع کنیم. همچین چیزهایی. ما هم تصمیم گرفتیم چند تا کتاب خوب بهتون معرفی کنیم که هم تازهکارهای این ژانر جذبشون میشن، هم کارکشتهها.
«چیزهای تیز» نوشتهی گیلین فلین:
فکر کنید دختری هستید اهل یه شهر کوچیک مزخرف. به هر نحوی که شده، پاتون به شیکاگو باز میشه و زندگیتون رو با حرفهی خبرنگاری جلو میبرید. بعد از چند سال رهایی، یهو بهتون مأموریت میدن که به زادگاهتون برگردید و دربارهی جنایتی که اونجا رخ داده تحقیق کنید. «کامیل پریکر» همین بلا سرش میآد. برگشتن به زادگاه براش مساویه با دیدار دوباره با مادر مریض (روانش رو عرض میکنم) و خواهر ناتنیاش. برگشتن به جایی که یادآور زخمهای زیادیه. حالا کامیل هم باید معمای قتل دختری که پارسال رخ داده رو دنبال کنه، هم دختری که به تازگی غیبش زده. همزمان درگیر گذشتهی خودش و رابطهاش با خانواده گرامی هم میشه…
یه وقت نیاید بگید سریالش رو دیدیم ها! بذارین بگم فرق سریال و کتابش چیه. این کتاب اولشخص روایت میشه و خانم کامیل به خاطر کودکی سخت و افتضاحی که داشته، مشکلات روانی داره. از نقاط قوت این کتاب هم به نمایش گذاشتن درونیات و اختلالات این شخصیت هست و اصلاً برای همین انقدر همهجا ترکونده. سریال شاید هیجانانگیزتر باشه و غافلگیرتون کنه، ولی نمیتونه شما رو با ذهن یه بیمار روانی آشنا کنه. از طرفی، کسایی که هم سریال رو دیدن هم کتاب رو خوندن، معتقدن روند داستانی کتاب منطقیتره و پایان بهتری داره. دیگه تصمیم با خودتونه!
«جک ریچر» نوشتهی لی چایلد:
یه خیابونی، جادهای چیزی به این مرد بدین. راه مستقیم رو میره تا برسه به یه آبادی. یا حتی نمیرسه! ولی تهش درگیر یه جنایتی، قتلی، خلافی چیزی میشه و از اونجایی که قبلاً پلیس ارتش بوده، تا تهش میره و جون سالم به در میبره. داستان جک ریچر همینه. توی آمریکا بیهدف پرسه میزنه و بدون اینکه بخواد، درگیر ماجراهای مختلف میشه. یه بار تا میرسه، به جرم قتل دستگیرش میکنن. یه بار میآد به یه پیرزن توی حمل رختهاش کمک کنه، جفتشون رو میدزدن. یه بار هم زنهایی که جک ریچر قبلاً میشناخته، پشتسر هم کشته میشن.
مجموعهی جک ریچر بهترین شروع برای خوندن داستانهای کارآگاهی و تریلره. داستان سریع شروع میشه و بلافاصله شما رو درگیر میکنه. سلیقهتون رو با این کتاب محک بزنید. این هم بهتون بگیم که این مجموعه حدود بیست جلده، ولی هرکدوم مستقلن و ماجرای متفاوتی دارن. با وجود این شخصیت جک ریچر هیچوقت تکراری نمیشه و همیشه میتونه ما رو غافلگیر کنه.
«آنها به بغداد آمدند» نوشتهی آگاتا کریستی:
نمیشه از ادبیات کارآگاهی حرف زد و آگاتا کریستی رو نادیده گرفت. ایشون از مهمترین و مبتکرترین نویسندگان این ژانره و نقش پررنگی رو توی رشد و محبوبیتش بازی کرده. کیه که خانم مارپل و پوآرو رو نشناسه؟ اصلاً بگید ببینم کدوم خانوادهی ایرانی خانم مارپل نداره؟!
کتاب «آنها به بغداد آمدند» از متفاوتترین کتابهای آگاتا کریستیه. چون بیشتر حالوهوای رمانهای جاسوسی رو داره و دیگه محوریت داستان قتل نیست. همونطور که از اسمش پیداست، داستان توی عراق و شهر بغداد رخ میده. ویکتوریا یه منشی سادهست اهل لندن. یه سفر مفت و ارزون به تورش میخوره، میگه خب چرا نرم؟ میرم. امان از اینکه بغداد پر از دردسره و این دردسرها قراره یقهی ویکتوریا رو هم بگیرن. ولی دختر قصهی ما (البته قصهی خانم کریستی، وگرنه ما که کارهای نیستیم!) بهطرز عجیبی دروغگوی قهاریه و توی آشوبی که راه میافته، قرار نیست زیر پا له بشه…
فضاسازی قوی و معماهای درگیرکننده و جذاب از نقاط قوت این کتابه. همسر اول آگاتا کریستی باستانشناس بوده و برای همین یه مدت زیاد سفر میکرده. این کتاب هم حاصل یکی از همون سفرهاست.
«ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم» نوشتهی متین ایزدی:
دیگه نمیشه توی همچین روزی نویسندههای خوب ایرانی رو نادیده گرفت و همهش از انگلیسیها و آمریکاییها کتاب معرفی کرد. بالأخره کسی که داستان کارآگاهی و تریلر دوست داره، دلش میخواد توی خیابون که داره راه میره، بتونه یه سناریوی کارآگاهی واسه خودش بچینه. (حالا اگه توی تاکسی بشینه راننده گرامی مرحمت میکنه جای یکی، ده تا سناریو تحویلش میده ها! مردم لیاقت ندارن!) خلاصه که این شما و این داستان بوکسورعلی! دست راست دومین قاچاقچی بزرگ سوخت در جزیره قشم!
بوکسورعلی آدم سرسختیه، ولی از اون خلافکارهای وحشی و رذل نیست. اهل مرام و معرفته و دلش میخواد از کار قاچاق بکشه بیرون. داره کارهای آخرش رو میکنه که یه زن خارجی سر میرسه و با یه پیشنهاد تپل، وادارش میکنه بره توی دریا دنبال صندوقچهی گمشدهی شوهر مرحوم این خانم بگرده. بوکسورعلی اولش مردده و تنها چیزی که میخواد، اینه که از قشم بزنه بیرون و زندگی تازهای رو شروع کنه. ولی کمکم متوجه میشه ماجرا دربارهی یه صندوقچهی شخصی که توی دریا گم شده نیست… پای رقیب صاحبکارش، یه قاچاقچی بزرگتر و خطرناکتر میآد وسط و سرنخها به یه کشتی بزرگ و مرموز میرسه که حرف پشتش زیاده.
خوندن این کتاب مثل تماشای یه فیلم سینمایی اکشنه. به صحنههای تعقیب و گریز و زد و خورد که میرسی اصلاً نمیشه بشینی. اگه خوب گوش بدید بعضی صحنهها حتی آهنگ پسزمینه هم دارن! البته، این هم بهتون بگیم که کتاب طنز قشنگ و گیرایی داره و یه جاهایی شیرینزبونی شخصیتها واقعاً بامزه و خندهداره. همونطور که جاهای دیگهی داستان، غمانگیز و تأثیرگذاره.
داستانهای کارآگاهی زیادن و حتی نمونههای خوب فارسی هم کمکم دارن پرتعداد میشن، امیدواریم با معرفی این چهار تا کتاب، شما هم گرفتار این ژانر بشید و خودتون کتابهای خوب دیگه رو شکار کنین.